سپيدهسپيده، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

فرشته كوچولوي ما سپيده

خونه جدید

سلام سلام باز یه فرصتی شد تا بتونم  برات بنویسم چند روزیه که درگیر پیدا کردن خونه هستیم قرار خونمون رو عوض کنیم هم خوشحالم هم ناراحت خوشحالم چون خونه جدید قشنگ تر و ناراحتیم به این خاطر که تو هنوز اونقد بزرگ نشدی که تو اتاقی که بابایی با کلی زحمت اونو درست کرد بازی کنی ولی نگران نباش عمه مهدانه با کلی وسواس از همه جای اتاقت فیلم گرفته تا وقتی بزرگ شدی سیسمونی و اتاقت  رو ببینی گل نازم خیلی این چند روز خسته شدهگرفته تخت خوابیده این چند روز کلی با مامانی همکاری کرد و آروم بود مثل همیشه دوستت دارم نازنازی مامان راستی از اون خانمی که واکسنتو بد زد شکایت نکردم گفتم شاید هر کس دیگه هم میزد این اتفاق میافتاد فقط باهاش صحبت...
13 تير 1390

تولد

امروز اول تابستون و این اولین سالی که روز تولدم تو هم هستی و یقین دارم تو زیباترین و باارزشترین کادویی هستی که خدا تو تمام عمرم بهم داده بابایی که دیشب کلی غافلگیرم کردواسم یه کادویی خرید که واقعا بهش احتیاج دارم جالب اینجاست که اونقدر سرگرم تو بودم و نگران پاهای کوچولوت بودم که یادم نبود که تولدم از یادم رفته بود حتی وقتی بابایی بهم تبریک گفت نفهمیدم دلیلش چیه تا این که خاله صدیقه که جزء بهترین دوستای مامانیه و یه مسافر کوچولو تو دلش داره به مامانی زنگ زد و تازه دوزاری مامانی افتاد که تولدش از الن تا یه سال دیگه روز شماری میکنم که تو بزرگتر شی و تو جشن من شرکت کنی هر چند قبل اون یعنی زمستون امسال اولین تولدت رو جشن میگیریم...
1 تير 1390
1